«وُسِه» يا قتل يک رويا؟


کتابی تحت نام «وَسِه» به قلم محمدقلی صدر اشکوری با قیمت پنج هزار تومان توسط انتشارات اندیشه زرین قزوین(سال 91) به گویش اشکوری ـ گالشی در 168 صفحه  روانه بازار کتاب شده است با توجه به شناختنامه صدر اشکوری در خصوص شعر و پژوهش فرهنگ عامه و پیشروی در عمق آداب و رسوم قومی و قبیله یی با نگاهی نافذ به رویکرد اجتماعی و پرداختن به شیوه زندگی فردی  ، خصوصن شفاف سازی از جوامع و تمیز دادن قشر مرفه و تهیدست و درون مایه قرار دادن هر کدام آنها سوژه های کلیدی و داغی را ، برای سرایش انتخاب می نماید و خواننده با وسواسی بسیار حساس البته اگر خواننده یی پیدا شود با نگاه نقادانه یی آنرا دنبال نماید بسیار مهیج  کننده است .

صدراشکوری را با قراقوش می شناسم . شعری بسیار زیبا و بلند و تصویر و استعاره و ایجاز از مِه گربه نشان درون دره ها گرفته تا آن قراقوش درون خودش ، که سراسر زیبا و گیراست. آنجا که تیر قلمش خوشگذرانی های اعیان و اشراف را نشانه رفته و از پر ریزی قوش تیز پروازو کبک گیرنده زمان ، هجوم طعنه های شاعر به این معضلات که هیچ نتوانسته آنها را تحمل کند و همانند راویی که می گوید :«آشفته شد محفل جشن/پرید نشئه تریاک و گرمی مِی/گوئی خرمگس گزیده کشاله و لب جماعت را /یا بچه ها ریخته اند آب جوش/ـ در لانه مورچگان بزرگ و...»  این نکته هم حایز اهمیت صدر اشکوری از سال 76 تا 91 یک دگر دیسی ترجمه هم در این دو دفتر داشته است وقتی ترجمه این دو را در کنارهم می گذاری کفه ترجمه «وَسِه» به مراتب بهتر از قراقوش است و حتا ترجمه «وسه» چنان با موضوعات آمیخته شده است که خواننده احساس نمی کند که ترجمه شعری به زبان مادری را مرور می نماید، مگر در مواقعی که اسامی درون متن مدخل پیدا می کنند!  

«وسه» را می توان گسلی بین طبقات اجتماعی منطقه سراینده دانست اما وقتی به شعر آجین می گردد جغرافیای طبیعت در ذهن ، جغرافیای متافیزیکی می شود و شاید در جاهایی هست که منطقه مورد نظر یک منطقه رویایی تلقی شود و آن هم بر می گردد به تخیل شاعر که در «وسه» هر کدام از آنها به زیبایی کار شده است و این تحولات ذهنی از نظر جامعه شناسی مدرن یعنی شلیک به تراژدی تلخ زندگی روستایی کلاسیک!

همانگونه که قبلن گفتیم صدر اشکوری چنین امتحانی را در قراقوش پس داده است و این بار شاید با ترجمه ی متمایز تر از گذشته خواننده را به اصل موضوع و یا زبان اصلی نزدیک کرده و هیچ احساس غربتی دست نخواهد داد . البته شاید گویش اشکوری با گویش گیلکی رشتی تنها فرق موضع باشد.

صدر اشکوری در «وسه» تمام قواعد و صنایع ادبی از جمله استعارات ، تصویر ، ایجاز و .... را به کمال می رساند که نمونه های هیجان انگیز آن تشبیه ستاره ها به نامزدهاست . البته این شجاعت مثال زدنی را دیگران تاکنون در شعر اقوام بخصوص شعر گیلکی بروز نداده اند شاید هم ما ندیده باشیم چرا که اگر شعرکلاسیک را در نظر بیاوریم اغلب عروسان را به ماه و ستاره تشبیه می نمودند که صدر اشکوری این قانون کلاسیک را زیر پا گذاشته و فونداسیون چنین شجاعتی را فعلن در شعر گیلکی ریخته است و این بر می گردد به تأمل این شاعرپیشکسوت گیلانی که غور در تفکرات ایده آلیستی خود است. این جای امیدواری خواهد بود که کسی در گوشه یی از گیلان هست تمام دغدغه خاطرش شعر ، فرهنگ ، هنر و ادبیات است .

ایشان شاعری ست که در این دو مجموعه بیاد ماندنی هیچگونه پیروی از کلاسیک نداشته و آن برج و باروی توهمات پوچ را درهم شکسته است . اما با همه ی زیبایی های زبانی آنچه باعث آزرده خاطری را فراهم می نماید و بسیار تلخک می زند ، فقر ، تنگدستی ، رنجوری ، رخوت و یک حس لایتناهی مختص منطقه یی در آن واحد بر آن محیط ذهنی مستولی می گردد ، که این شگردها را شاعر از قبل در ذهنش تراش داده ـ آنگاه در قالب طلایی می ریزد و تا حدودی آن ناکامی ها فراموش می شود . چرا که این موضوعات طبق روال از پیش تعیین شده به ایپزود اصلی مرتبط می گردد .

شعر «وسه» در دهه های سی و چهل اتفاق می افتد . دوره اصلاحات ارضی بحث روشنفکر مآبانه یی که می رفت در همه قالب ها ریخته شود و تا حدودی هم شد از جمله شعر ، داستان ، نمایشنامه و...

پیکره اصلی منظومه «وسه» را صبر و شکیبایی ، تلخکامی ، ادامه و ساری و جاری شدن یک زندگی پردغدغه ، تشکیل می دهد و در کنارش تعبیه شدن انواع و اقسام آداب و رسوم منحصر به فرد منطقه یی که همانند آجر نمایی رنگارنگ و بعضن با طنزی گزنده و جانکاه که نمونه اش بسیار است وزنه محتوایی این دفتر را دو چندان می کند. آنچه بیشتر جلوه گر است مراودات روستایی و طبقاتی و با نوع شهری یا مرفه است که هیچ تناسبی با یک زندگی بی آلایش روستایی ندارد و صدر اشکوری این شکاف را از زبان پهلوان و موقعیت شغلی و امرار معاشش بیان می دارد و در واقع ستیزاننده نمود پیدا می کند! و در کنارش معضلات اجتماعی رایج موقعیت های زبانی و جغرافیایی نیز مزید بر علت نشان می دهد . شکاف عمیق طبقاتی و جریانات حماسی موجود در آن بُحبوحه نیز این دفتر را به واگویه های تاریخی تمثیلی نزدیک می نماید و در واقع رشادت ها ، حماسه ها و... نیز جایگاهی در این دفتر دارند.   

صدر اشکوری دردفتر«وسه» از نماد پهلوان بهره جسته است . نمادی که برای یک جامعه محدود و بسته اسطوره محسوب می شود . نماد گره گشایی ، نماد ظلم ستیزی ، نماد قدرت ، نماد حق ستانی و نهایت اینکه نماد مردانگی و متانت است در این منظومه پهلوان هم همانند مردم باور داشت های خاص خود را دارد و هیچگاه آن آداب و رسوم زیر پا گذاشته نشده است و اکنون با نمودنه هایی مختصر آنرا بیشتربسط می دهیم:

شب ، شب خفاش ، جغد /ـ شب کرکس است /شب تولد زائو ، شب زائو ترسان است /یکی از بدترین شب های سال/  

سال ستیز سر با سنگ ، /یورش کفتار/ یا فشار خرد کنندۀ /ـ پاهای «دوآل پا» /و جهش بلند «غول یک پا /.../ شب ، شب لنگ و کُند [حوصله سوز]ی است / تا پیام آور خبری بیاورد/ آهسته ، زیر لب دعا می کند/ به حق گریه «شهربانو» / ـ سر زایمان / به حق «امام زاده مسجد پایین» / پس آن شش شکم دخترزایی / این بار سر هفتمین/ـ دیگر پسر است / شب شب پیام آورخجسته مژده گیرنده نیست / شب ، شب گریه ، ضجه ، فریاد بلند/شب انجماد اجاق است /شب دق مرگ شدن ماه/کشتار دست جمعی ستاره/ـ روی تپه /شب اندوه سیاه دل خلق /شب ویران ، شب ویرانی / شب آرزو کشی ی مردم «شول» / شب افتادن بختک روی اشکوراست /شلنگ شادمانۀ کوتوله مادرزاد/ زمین گیری پهلوان / که پاهایش را بغل کرده / ـ چشم دوخته / به در ایوان گلی / این دست را به آن دست می ساید/ ـ منتظر است / مامای محلی می آید کنار نرده / ـ می گوید دختر است / اسمش را چه می گذاری ؟/ پهلوان ، خسته ، از پای درآمده/چشم به راه پسری دردانه/از جای می جهد / ـ قهر آمیز /از ته دل فریاد می کشد / ـ بس است ، بس است» 

همانگونه که ما باورمندان آداب رسوم روستایی معتقدیم شب برای زایمان زائو بسیار خطر ناک است نماد تیره بختی  و کم شانسی و سایر بدبختی هایی رایج آن زمان که در این شعرتبلور یافته است . گذشتگان ما نه تنها به این باورداشت ها احترام خاصی می گذاشتند بلکه یکی از نسخه های تجویزی طول تاریخ زندگی شان بوده است که حتا امروزه نیز در بعضی از مناطق گیلان و روستایی حاکم است و سخت نیز به آن پای می فشارند. از جمله ختنه سوران ، ناف بستن ، جشن دندان و... که خارج از بحث است و از طرفی این اتفاق برای پهلوان افتاده است ! صدر اشکوری خواسته تا این هجمه ها را روی او تجویز نماید که چگونه این پشامدها پهلوان را از پای در می آورد!با وجود اینکه همه می دانیم پسر نماد ماندگاری و میراث پدران است و این امر برای نماد شعر نیز مستثنا نیست و این بختکی که بر روی اشکور سایه انداخته است تا«شول» و سایر مناطق حومه امتداد می یابد!

آنچه به زیبایی شعر می افزاید شب انجماد اجاق پهلوان است . پهلوانی که نُه ما در رویای پسر دار شدن زیسته است ، زندگی کرده است ، شاده بوده است ، شب ها با ستاره و ماه همنوا شده است اما آن شب مامای محلی بود که رویاهای دست نیافتنی پهلوان را نابود مي كند. این تراژدی تلخ زمانی به اوج می رسد که پهلوان در آتشفشانی از احساس دست و پا می زد و پلک دوخته به در اتاقی که سکوت شب با ضجه و فریاد بلند شکسته می شد و بی محابا چشم انتظار خبری سر شار بود که با ویرانی شب و کشته شدن ستاره و ماه می انجامد! و این بود که با میلاد«وسه» رویای پهلوان به قتل مي رسد!


آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: